چکیده مقاله
امروزه اهمیت شرکتهای دانشبنیان در گذار به اقتصاد دانشبنیان و توسعۀ منطقهای برای پژوهشگران و سیاستگذاران آشکار شده است. شرکتهای دانشبنیان طی یک دهۀ گذشته در ایران رشد چشمگیری داشته و دولت نیز مشوّقهای مالی و غیرمالی متعدّدی را برای رشد و گسترش آنها انجام داده است؛ با این حال شناسایی الگوهای فضایی توزیع و تمرکز شرکتهای دانشبنیان درسطح ملی-منطقهای و شرایطی که آنها را بهسوی تمرکز در مناطق خاصی سوق میدهد، مورد غفلت واقع شده است. شناخت و درک این الگوهای فضایی و نیروهای تمرکزگرا میتواند به سیاستگذاران در طراحی سیاستهای کارآمد برای توسعۀ مناطق حاشیهای و ایجاد نظام نوآوری منطقهای کمک کند. پژوهش حاضر با هدف تحلیل توزیع فضایی شرکتهای دانشبنیان و عواملی که تمرکز فضایی را شکل میدهد، انجام شده است. در این مطالعه برای سنجش تمرکز فضایی از روشهای Global Moran’s I وGettis-Ord Gi و برای شناسایی نیروهای مؤثر بر تمرکز از رگرسیون حداقل مربعات استفاده شده است. نتایج نشان داد شرکتهای دانشبنیان بیشتر در کلانشهرها توزیع شده و خوشههای آن در مناطق حاشیهایی شکل نگرفته است؛ بنابراین چنین مناطقی از مزیتهای این شرکتها بهرهمند نشده است. دو نیروی تمرکزگرای صرفههای ناشی از شهرنشینی و مقیاس نقش مهمی در تمرکز فضایی شرکتهای دانشبنیان داشتهاند. همچنین، یافتهها نشان داد که میزان تخصصیشدن شرکتهای دانشبنیان پایین است. در پایان، دلالتهای سیاستی با هدف ارائۀ مشوّقهای لازم برای بازتوزیع جغرافیایی شرکتهای دانشبنیان در مناطق کمتر توسعهیافته و حاشیه و حرکت بهسوی تخصصیشدن منطقهای ارائه شد.