مقدمه
عرصه اقتصاد فرهنگ و صنایع خلّاق عرصهای مهم و راهبردی است که آینده صنعت و فناوری را به خود معطوف خواهد نمود. این عرصه نسبتا نوپا، مورد توجه بسیاری از نخبگان و سیاستگذاران سراسر جهان قرار گرفته؛ تا آنجا که تعداد قابل توجهی از کشورها برنامهریزی ویژهای برای پیشتازی حداکثری در این عرصه و بهرهمندی از آن نمودهاند. اهمیت این عرصه اما برای ایران اسلامی میتواند ویژه باشد؛ از آن روی که راهبرد اساسی انقلاب اسلامی ایران سنخی فرهنگی داشته و غنای فرهنگی و تاریخی بیبدیل کشورمان، میتواند مایه مزیّت ملی ما در رقابت با کشورهای دیگر در این عرصهی رقابتی باشد. با تمام این اوصاف، برای تحقق یک پیشرفت محسوس در عرصه صنایع فرهنگی و خلّاق، نیازمند لوازمی هستیم که به نظر میرسد از این لوازم فاصله زیادی داریم. تحول در صنایع فرهنگی و خلاق نیازمند عواملی همچون وجود یک پیشران قدرتمند و هماهنگی دستگاههای ذیربط است که زیستبوم صنایع خلاق ما از این دو بهرهمند نبوده و به همین دلیل، گویا در حال جا ماندن از رقبای خارجی خود در این میدان رقابت جهانی است.
به گواه اسناد و آمارهای موجود، عرصه اقتصاد فرهنگ و صنایع خلّاق، کانون توجه بسیاری از سیاستگذاران در کشورهای مختلف جهان است. اگرچه این عرصه دارای پیشینهای دیرپا در جهان و ایران است، و یک فضای کسبوکاری جدی برای شاخههایی از فرهنگ و هنر همچون کتاب، سینما، گردشگری، صنایع دستی و ... هم اکنون موجود است، لیکن کارگزاران مربوطه در کشورهای مختلف، چه متأثر از انگیزههای سرمایهسالارانه و ورود بخش خصوصی قدرتمند به بازار این صنایع و چه ناشی از نگرشهای فرهنگی و ایدئولوژیک، و نیز با توسعه بهرهگیری از فناوری و نوآوری در صورتبندی و محتوای محصولات و خدمات فرهنگی، با جدیّت بیش از پیش به دنبال نقشآفرینی در این صنایع هستند.
برای تقویت کمّی و کیفی صنایع فرهنگی و خلّاق، یکی از ابزارهای لازم، تحول در سکانداری و حکمروایی این صنایع است؛ به گونهای که سیاستگذاران مربوطه با درک صحیح از اهمیت این صنایع، تشخیص مختصات این عرصه و لوازم توسعه نوآورانه و فناورانه آن در عصر کنونی، موجبات یک پیشرفت محسوس ناشی از همافزایی سیاستگذاران با کاهش حداکثری موازیکاری و تعارضات سیاستی و نهادی را فراهم آورد. برای چنین تحولی، وجود یک نهاد پیشران تحول لازم مینماید؛ نهادی که با داشتن بینش تحولی مورد نیاز و همچنین توان اثرگذاری بر سایر نهادها و بازیگران عرصه صنایع خلّاق، نقش بی بدیل خود را در تحقق این تحول ایفا نماید.
کارکرد مهم دیگری که از نهاد پیشران انتظار میرود، پیشبرد ایجاد یک اجماع و اتحاد جهانی پیرامون ارزشهای راهبردی مشترک -به خصوص ارزشهای مشترک «فرهنگی»- است. توضیح اینکه ما در کشاکشهای فرهنگی کنونی و مواجهه با تهدیدات فرهنگی علیه ارزش فرهنگی ملی خودمان، با اجماعات جهانی و سیاستهای طراحیشده منسجمی مواجه هستیم که به دنبال بسط پادفرهنگهایی نظیرجریان «LGBT» هستند. در مقام مقابله با چنین رخدادهای سیاستی حوزه فرهنگ، نیازمند شکلدهی اجماعات جهانی متقابل و طراحی سیاستهای جهانی بدیل و رقیب هستیم. این اجماعات به ویژه در قالب همکاری و تعامل در صنایع فرهنگی و خلاق نمود مییابد؛ از تولیدات مشترک گرفته تا ایجاد بازار و منافع متقابل در اقتصاد خلاق. با عنایت به این ضرورت جبههسازی جهانی در پیشبرد صنایع فرهنگی و خلاق، نهاد پیشران مذکور با اتخاذ یک «رویکرد برونگرایانه»، میتواند این مهم را نیز تحقق بخشد.
جهت مطالعه متن کامل یادداشت لطفا به این لینک مراجعه نمایید.