چکیده
مفهوم «عقلانيت» از مفاهيم محوري و پركاربرد در بسياري از نظريه هاي مطرح در علوم اجتماعي به طور كلي، و علم اقتصاد به طور خاص است. اهميت منطقي و روش شناختي اين مفهوم از يك طرف و منازعات و مباحثات بسيار بر سر تعريف و جايگاه آن از طرف ديگر، دانشمندان و نظريه پردازان زيادي را بر آن داشته است تا بخشي از فعاليت هاي تحقيقاتي خود را به اين موضوع اختصاص دهند. حوزه بررسي و كاوش اين مقاله درباره مفهوم عقلانيت در سطح روش شناسي علم، محدود مي شود به مضمون و جايگاه اين مفهوم در روش شناسي منطق موقعيت، كه عمدتا توسط كارل پوپر تحت عنوان «اصل عقلانيت» مطرح و شرح و بسط داده شد. هدف اصلي اين مقاله، بررسي و تبيين ارتباط و نسبت اصل عقلانيت مورد استفاده در روش شناسي منطق موقعيت با نسخه هاي به كار گرفته شده از اين مفهوم در دو برنامه پژوهشي و محوري علم اقتصاد، يعني اقتصاد مرسوم و اقتصاد تطوري است. در اين مقاله نشان داده شده است كه بر مبناي مجموعه اي از مفروضات، كاربرد مفهوم عقلانيت در اقتصاد تطوري تطابق بيش تري با اصل عقلانيت پوپر دارد، هر چند پوپر ايده هاي اوليه اصل عقلانيت را از اقتصاد مرسوم وام گرفته بود.
کلیدواژهها: عقلانیت، پوپر، روششناسی علوم اجتماعی، اقتصاد مرسوم (نئوکلاسیک)، اقتصاد تطوری.