درباره
کشور طی بیش از یک دهه اخیر با ایجاد نظامات ارزیابی کمّی و تمرکزگرا، و هدفگذاری رشد کمّی مقالات علمی بینالمللی توانسته به موفقیتهای قابلتوجهی دست یابد. از سویی طی سالیان اخیر شاهد توجه روزافزون مدیران دانشگاهها و دانشکدهها و سردبیران مجلات علمی به رتبهبندیها و به خصوص رتبهبندیهای بینالمللی بودهایم.
مدیران وزارت علوم، صندوقهای تخصیص اعتبار پژوهشی، معاونت علمی و فناوری، بنیاد ملی نخبگان و ... نیز بیش از پیش به دنبال گنجاندن معیارهای کمّی - یا به ندرت کیفی- علم سنجی برای سنجش پژوهشگران، اساتید و دانشجویان هستند. این در حالی است که عموماً شاهد گلههای مخاطبان این نظامات ارزیابی (به عبارتی ارزیابیشوندگان) هستیم، از جمله ناظر بر اینکه این نظامات با ماهیت مکانیستی عملاً باعث میشوند کارهای عمیق، باکیفیت و بلندمدت پژوهشی انجام نشود و حجم بیشتری از خروجی که فاقد دلالت بر حل مسائل کشور و کیفیت برتر هستند تولید بشود. طبیعتاً این استدلال ساده را نمیتوان به آسانی و کاملاً پذیرفت اما به سادگی نیز نمیتوان از آن گذشت. عدم انجام مطالعات داخلی یا ارائه راهکارهای عملیاتی و سیاستی قابل توجه در این خصوص باعث شده است بحث و جدل ها کمتر وزن علمی لازم داشته باشند و بیشتر در حد دعواهای ذینفعان باقی بمانند.
نظام ارزیابی پژوهش و علم در ایران چه ایراداتی دارد؟
از جمله نقدهایی که به این نظام مکانیستی و دیوانسالارانه ارزیابی پژوهش و علم میشود عبارتند از اینکه عموماً جذب و ارتقاء پژوهشگران و اعضای هیئت علمی و حتی دانشجویان دکتری در کشور با توجه به شاخصهای کمّی همانند تعداد مقالات و در قالب ساختارهای مکانیکی ارزیابی که در آنها قضاوت انتزاعی خبرگان و اساتید متخصص جایگاه چندانی ندارد صورت میگیرد. همچنین این نظامات ارزیابی معمولاً تفاوتها میان رشتهها از قبیل ماموریت (علوم بنیادین، نظری، عملی، سیاستگذاری، مهندسی، ...) و هنجارها (در میزان و موضوعیت داشتن انتشار کتاب، مقاله، ثبت اختراع، نوآوری، سیاستگذاری، حل مشکلات جامعه یا صنعت، ...) را نادیده می گیرند که موجب بی عدالتی و ناکارآمدی می شود.
در سال های اخیر شاهد حرکت بعضی از نهادهای پژوهشی و علمی کشور به سوی استفاده از شاخص های مبیّن کیفیت (مثلاً کیفیت مجلاتی که مقالات در آنها منتشر می شوند یا کیفیت پژوهشگران مبتنی بر شاخص اچ) بوده ایم، هر چند این شاخص ها عموماً به روز نیستند و از اولین نسل شاخص های کتاب سنجی انتخاب می شوند.
اما شواهدی نیز داریم که نشان میدهند عدم وجود نظام ارزیابی–حتی در این شکل ابتدایی و مکانیستی آن- شرایط بدتری را به ارمغان میآورد. به عنوان مثال سخت می توان ادعا کرد که رشتههایی که نظام ارزیابی پژوهش سهل گیرانهتری داشتهاند –که مثلاً مقالات بین المللی شرط جدی ارتقا و دانش آموختگی در آن رشتهها نیست- پژوهشهای کیفی و عمیق بیشتری را نتیجه دادهاند. همچنین روندهای بینالمللی که نشان میدهد همه کشورها به سوی تقویت این نظامات ارزیابی پژوهش هستند راه را به مسیری یک طرفه شبیه کرده است که مخالفت با آن سخت است و راهکارهای بدیل قوی میطلبد.
چه باید کرد؟
در واقع با وجود تفاوتهایی که میان رویکرد کشورمان با کشورهای پیشرفته در زمینه نظامات ارزیابی پژوهش وجود دارد، و وابستگی به مسیر و اهمیت پیشینه تاریخی هر کشور، مشاهده میشود که کشورهای دیگر نیز توامان با چالشهای فلسفی، راهبردی و عملیاتی جدی کمابیش همجنس در این زمینه مواجه اند.
برای رسیدن به نظام ارزیابی پژوهشی که در خدمت تولید علم نافع توام با کسب مرجعیت علمی برای کشور باشد، باید مسیر طی شده و داشتهها، نیازها و اقتضائات، و تجارب دنیا را توامان دید تا با برنامه گذاری آگاهانه از وضعیت کنونی به وضعیت بهتر ارتقا پیدا کنیم. در یک نظام ایدهآل ارزیابی پژوهش، در کنار مسئولیتپذیری و پاسخگویی نهاد علم و پژوهش، شاهد تحقیقات باکیفیت و به خصوص تولید علمی که به حال جامعه نافع است و حلال مشکلات کشور است، خواهیم بود.
نجمالدین یزدی، کارشناس سیاستگذاری علم و فناوری
- اين خبر در تاريخ 1401/01/22 در گروه علم و پيشرفت خبرگزاري فارس انتشار يافته است.- براي ادامه خبر لطفا به اين لينك مراجعه نماييد.