چکیده
مفهوم "علم شهروندی" را می¬توان به سه دسته کلی تقسیمبندی نمود: 1) تبادل و اطلاعرسانی نتایج علمی به شهروندان با زبان عامه جهت ارتقای آگاهی شهروندان، 2) به کارگیری شهروندان به منظور گردآوری و پایش دادهها و شواهد، و 3) شهروندی علمی که به تسهیم حکمرانی، سیاستگذاری، قدرت و امور سیاسی علم با شهروندان باور دارد. دو دسته اول، پارادایم کنونی علم را همانگونه که هست میپذیرند و تلاش میکنند هژمونی آن را بوسیله ارتقای ارتباطات آن یا توسعه روششناسی آن تقویت نمایند. اما دسته سوم ساختار قدرت علم را به چالش میکشد، هر چند که همچنان تعریف یا موضوع علم را ثابت نگه میدارد. مقاله کنونی به دنبال باز نمودن بحث درباره دسته چهارمی از مفهوم علم شهروندی است که در آن موضوع علم دستخوش تغییر میشود. در این رویکرد، به دانش شهروندان به عنوان یک منبع دانشی اصیل، ارزشمند و مکمل نگریسته میشود. این باعث میشود تا مفهوم علم شهروندی به مباحث جاری در خصوص فرارشتهای شدن علم، میدان دادن به دانشهای ضمنی و تجربهمحور کنشگران غیرآکادمیک، فرآیند جدید تولید دانش (مد 2) و ارزیابی علم توسط کمیتههای بسطیافته مشتمل بر همتایان آکادمیک و کنشگران غیرآکادمیک، که در حوزههای فلسفه علم، مطالعات پایداری و مطالعات اجتماعی علم و فناوری دنبال میشوند، نزدیک شود. کلیدواژهها: علم شهروندی، علم پساعادی، فلسفه علم، توسعه پایدار، دانش تجربهمحور، دانش ضمنی، کنشگران غیرآکادمیک.