چکیده
فضای مجازی امروزه به بخش غیرقابل انکاری از زندگی انسانها بدل شده است. آمارها حکایت از این دارد که هر ایرانی به طور میانگین روزانه سه ساعت از وقت خود را صرفاً به فعالیت در رسانههای اجتماعی اختصاص میدهد که اگر کاربرد اینترنت در سایر حوزهها (از جمله خرید اینترنتی، دانلود، خبرخوان و…) را نیز به آن اضافه کنیم، به جرات میتوان گفت یکسوم زمان زندگی روزمره ما در فضای مجازی سپری میشود. در این میان، با نگاهی به سبد مصرف مجازی ایرانیان در فضای مجازی مشخص میشود در بین پنج محصول پرطرفدار بازار (تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، یوتیوب و توییتر)، به کلی خبری از کسب و کارهای بومی یا به عبارت بهتر تولید ملی نیست. چنانچه دقیقتر به این ذائقه مصرف بنگریم خواهیم دید در میان ۵۰ قطب اصلی بازار فضای مجازی در جهان اساساً سهم بسیار ناچیزی (در حدود دو درصد) به شرکتهای غیرآمریکایی تعلق دارد. این یعنی جزئیترین اطلاعات دستهبندیشده شخصی که ذائقه اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی ما شهروندان فضای مجازی آمریکایی را تشکیل میدهد در اختیار غولهای حوزه فاوا قرار دارد. اتفاقات سالهای اخیر به ما میگوید موضوع بسیار جدیتر از فراهم بودن زمینه هر نوع اثرگذاری و جهتدهی بر افکار عمومی از این رهگذر به نظر میرسد. برانگیختن تحرکات و جنبشهای اجتماعی، دگرگون کردن ارزشها و باورهای فرهنگی، ایجاد بازارهای انحصاری برای محصولات تجاری خاص، دستکاری (مداخله) در انتخابات کشورها و… تنها بخشی از مصادیق بهرهبرداری یکجانبه و غیرمنصفانه از دادههای شخصی کاربران است که در سالهای اخیر مکرراً انگشت اتهام را به سوی پلتفرمهای دیجیتالی جمعآوریکننده این دادهها نشانه برده است.به طور خلاصه، بازی با الگوریتمهای اجراشده روی کلاندادهها همه آن چیزی است که قدرتها برای تدارک «نفوذ» و «متقاعدسازی» اجتماعی در سطح کلان به آن نیاز دارند: تمکین و فرمانبرداری برنامهریزیشده. اندیشمندان علوم سیاسی و علوم ارتباطات بر این باورند که با تسلط بر فناوریهای نوظهور، عملاً میتوان نقش عمدهای در ساخت، کنترل و هدایت جریانات اجتماعی در ابعاد مختلف ایفا کرد. قدرت و مشروعیت هر حکومتی از طریق ملاکهای متعددی مورد شناسایی قرار میگیرد که مهمترین آن حاکمیت است. حاکمیت در فضای واقعی قابلیت تحقق و شناسایی آسانتری دارد، در حالی که در فضای مجازی اولاً به دلیل غیرملموس بودن، پویایی و تغییردائمی فضا و همینطور بیمفهوم بودن عنصر زمان و مکان، تحقق حاکمیت به شکل مرسوم آن ممکن نیست و ثانیاً این فضا اقتضائات و ویژگیهای وجودی و ماهیتی دارد که اساساً هرگونه تلاش برای تحقق حاکمیت و به رسمیت شناختن آن را با چالش روبهرو کرده است:برای حکمرانی در این فضا نمیتوان به فرایندهای تقنین و اعمال قانون (از طرق قضایی) اتکای چندانی کرد، زیرا اولاً فرایند تقنین در کشور بسیار زمانبر است و ثانیاً منابع و ابزارهای رصد و اعمال قانون در این محیط در اختیار مراجع قضایی نیست.مهمترین ابزار حکمرانی در این فضا، حضور فعالانه در آن خصوصاً از طریق ایجاد زیرساختهای فناورانه (و نه لزوماً تولید محتوا) است زیرا فضای مجازی از طریق این زیرساختها شکل میگیرد.اما کلید این اثرگذاری تودهای را در عصر دیجیتالی باید در قدرت کنترل بر دادههای کلان و کیفیت مواجهه نظامهای حکمرانی مختلف با این موضوع جستوجو کرد. شاید اگر بخواهیم از نقطهنظر حکمرانی در فضای مجازی به این موضوع ورود کنیم، اصلیترین محور بحث، شناخت و ارزیابی هنگام نظام حکمرانی از محیطی است که داده در آن در حکم برگ برنده را دارد. حکمرانی در این فضا هنر تبدیل کردن داده از یک اهرم فشار یا تهدید بالقوه به برگ برنده و فرصت بالفعل است.برای درک این ظرفیت منحصر به فرد نوظهور ضروری است نظامهای سیاسی مساله حکمرانی بر داده را مورد بازاندیشی قرار دهند، به فکر نهادهای چابک تخصصی در این حوزه باشند و با توجه به پویایی بیسابقه الگوی فعالیت پلتفرمهای دیجیتالی به عنوان اصلیترین چالش حکمرانی عصر دیجیتالی، پا را فراتر از سنجهها، آزمونها و پروتکلهای مرسوم بگذارند.