مقدمه
فراغت، گذران لحظاتی است که آزادانه با درجاتی از شوق و رغبت و خارج از چارچوب کار عادی، حرفهای و تخصصی افراد صورت میگیرد. فراغت، متضمن تصمیمگیری واقعی است و این تصمیمگیری از انگیزههای درونی فرد (رهایی از بند قالبهای تحمیلی، شریک شدن لحظات با دوستان و خانواده و...) منبعث و وابسته به نحوه زیست و نگرش او در ساختار اجتماع، تعیین میشود. ساختارهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دارای اثرگذاری جدی در نحوه تعیین فراغت، نوع یا شکل آن برای اعضای جامعهاند. تئاتر یکی از پایگاههای فراغتی است که افراد در ایام فراغت و خارج از قلمرو ضرورت، برای تماشای آن اقدام میکنند. بررسیهای کمی و کیفی نشان میدهد، تماشای تئاتر به تنهایی یا در قیاس با سایر گونههای فراغت نظیر سینما فاقد جایگاه درخور در سبد مصرف فرهنگی خانوار ایرانی است؛ به گونهای که طی پنج سال با افت جدی مخاطب مواجه بوده است. اداره کل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در آخرین گزارش عملکرد خود، فروش بلیت تئاتر در سال 1402 را سه میلیون و 100 هزار عدد اعلام کرد. این درحالیست که در سال 1397 فروش بلیت تئاتر، هشت میلیون و 200 هزار عدد بوده است. بر اساس آخرین نتایج پیمایش ملی مصرف رسانهای مردم در سال 1400 با حجم نمونه 14027 نفری، تنها 6.1 درصد از پاسخگویان در سال به تئاتر رفتهاند یا تئاتر را به صورت آنلاین، تماشا کردهاند. میانگین دفعات رفتن به تئاتر در این گروه، کمتر از یک بار (0.17 دفعه) برآورد شده است (مرکز تحقیقات صداوسیما، 1400). در این نوشتار، برآنیم تا به بررسی علل چندگانه مسئله حلقه مفقوده تئاتر حرفهای در الگوی فراغت مصرفکننده ایرانی بپردازیم. مقصود از تئاتر حرفهای آن قسم از تئاتر است که فراتر از جنبه سرگرمکننده آن، صحنهای برای آفرینش زندگی جمعی، تجلیگاه اندیشه، محملی برای عمیق شدن در کُنه وقایع جامعه است و فراغتی توام با تفکر است.
این یادداشت تحلیلی مورخ 4 تیر 1403 در روزنامه شرق منتشر شده است.
جهت مطالعه متن کامل لطفا به این لینک یا صفحه ششم و هفتم روزنامه شرق مراجعه نمایید.